شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۷ - ۰۸:۲۸
۰ نفر

محمدرضا ارشاد : سال 86 با همه فراز و نشیب‌‌هایش گذشت و اینک ماییم و سرآغازی دیگر.

با این همه، نمی‌توان انکار کرد که مرور رخدادهای مهم و تاثیرگذار فکری حتی آنهایی که از چشم ظاهربین دور افتاده‌اند، می‌تواند حرکت ما را در سال جدید سنجیده‌تر و بسامان‌تر کند. به همین دلیل، در مطلب حاضر کوشیده شده تا مهم‌ترین این مسائل در معرض دید و قضاوت خوانندگان گرامی قرار گیرد. اگرچه نمی‌توان انکار کرد که در این گزینش و طبقه‌بندی، دیدگاه نویسنده دخیل بوده است و از این رو، دور نیست که رخدادی از دید وی دور مانده باشد.

تهدید یا فرصت‌های از دست رفته؟

در روزهای پایانی سال 85، خبر اکران فیلم «300» در غرب در رسانه‌های ایرانی اعتراض‌هایی را از جانب برخی محافل فکری و سیاسی داخل ایران برانگیخت. موج این واکنش‌ها در سال بعد از آن (86) به اوج خود رسید، به گونه‌ای که صدا و سیما و برخی از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها بخشی از برنامه‌ها و صفحه‌های خود را به این موضوع اختصاص دادند.

در این وضعیت، طیف متنوعی از منتقدان سینما، جامعه‌شناسان، استادان فلسفه، متخصصان زبان و ادبیات فارسی، روانشناسان، سیاستمداران، روشنفکران و روزنامه‌نگاران دیده می‌شدند که نقد و بررسی یکایک دیدگاه‌های مطرح شده در این خصوص، خود حجمی گسترده را در بر می‌گیرد و از حوصله این اندک بیرون است.

گرچه منتقدان، فیلم 300 را فیلمی ضد ایرانی قلمداد کردند و البته انتظارهم  می‌رفت که انبوهی از منتقدان ایرانی بر سویه‌های ملی‌گرایانه و ایران‌منشانه، تحلیل خود را استوار سازند؛ اما در بسیاری از موارد به جای بازکاوی و تحلیل دقیق هویت ایرانی و نسبت آن با هویت یونانی در طول دوران باستان و اسلامی ایران، به استدلال‌هایی نه چندان موجه بسنده کردند.

حتی نویسنده‌ای برخوردار از ذهنی فلسفی، نمایشنامه ایرانیان «آیسخلوس» در یونان باستان را با این فیلم مقایسه کرده و نتیجه گرفته بود که این خصلت برتری‌جویی یونانیان که امروزه در حکم مؤلفه‌های بنیادین تفکر غربی گردیده، چندان غریب نیست و در غرب (از یونان باستان تا به امروز) در بر پاشنه استیلا می‌چرخد.

گرچه نمی‌توان منکر احساسات ملی‌گرایانه درخصوص این فیلم شد؛ ولی در کنار آن تهییج عاطفی نیز در جریان بود. در این میان، اما تحلیلی از یکی از جامعه‌شناسان تحلیل قابل توجهی بود.دکتر تقی آزاد  ارمکی، در گفت‌وگو با گروه اندیشه همشهری بر این نظر بود که فیلم 300 از گونه فیلم‌های هزاره سوم است. نیز معتقد بود این فیلم، اگرچه تهدیدی برای فرهنگ و هویت ما به شمار می‌آید؛ اما می‌توانیم‌ این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم و بیشتر درباره هویت خودمان بیندیشیم.

با این حال، 300 این هشدار ضمنی را برای ما (ایرانیان) داشت که چرا ما باید بنشینیم تا مثلاً فیلم یا حرکتی ضد ایرانی صورت گیرد و آنگاه درصدد برآییم تا بر زخم آن خویشتن‌ خراشی، مرهمی بنهیم؟ بر این پایه، چرا هنوز نخواسته‌ایم و یا درست نتوانسته‌ایم تحلیلی دقیق از خویشتن و هویت ایرانی به دست دهیم و در یک کلام؛ پرسش از ایرانی بودن را به بررسی بگذاریم؟ چرا اکثر تبیین‌های ما از این پرسش (ایرانی بودن) پررنگ از گذشته‌ستایی، ایران‌ستایی (مثل هنر نزد ایرانیان است و بس) و به دور از نگاه‌های پویاست؟

سنت در محاق

بازیابی «سنت» (tradition) و بازآفرینی آن در افق معاصر، بخش مهمی از دل مشغولی اندیشمندان و روشنفکران ایرانی را تشکیل می‌دهد. در این زمینه، اما همواره معضلی دوگانه وجوددارد. به این معنا که در این بازیابی و بازآفرینی، یا «سنت» به «حال» فرو کاسته می‌شود و صرفا از منظر مسائل امروز، سنت باز کاوی می‌شود و یا «حال» چنان از حال و هوای «سنت» سنگین می‌شود که گویی هیچ چیزی تغییر نکرده است و امور به همان شکل که بوده‌اند، هستند. آنچه در آشفتگی این معضلات گم می‌شود، «سنت» است؛ سنتی که بعضا به ابزار یا توشه‌ای برای حرکت تبدیل می‌شود و یا به چیزی که نیست، فرو کاسته می‌شود.

از این رو، یک روز بدون شناخت درست «حال» سنت را تابعی از دلواپسی‌های امروزین‌مان قرار می‌دهیم؛ مثلا بنیان‌های لیبرالیسم یا محافظه‌کاری و یا مبانی علوم جدید را در «سنت» می‌جوییم و صد البته پیدا هم می‌کنیم، چرا که عزم جزم کرده‌ایم که پیدا کنیم! و روز دگر از «سنت» چنان اقتدار می‌جوییم که گویی «سنت» ابزاری است برای ابراز مخالفت ما با هر آنچه نمی‌پسندیم.

در این وضعیت؛یعنی کسی که از سنت اقتدار می‌جوید، به گفته گادامر لزوما سنتی نیست!به هر روی این دو شیوه مواجهه با سنت به موازات نفی آن در برخی موارد، هنوز در فضای روشنفکری ایرانی نمود دارد و ما هنوز نتوانسته‌ایم با «سنت» گفت‌وگویی برقرار سازیم و این، البته نیازمند شناخت و تمرین است.

 با این حال، اما در سال 86 دو کتاب مهم که اختصاص به شناخت گذشتگان سنت ما داشت؛ یعنی کتاب‌های «حکمت متعالیه و انسان معاصر» دکتر رضا اکبریان و «خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف گفت‌وگو» از دکتر غلامحسین دینانی، به چاپ رسیدند.

با این حال، ‌به رغم نگاه نسبتا جامعی که درباره این دو فیلسوف در محتوای این کتاب‌ها دیده می‌شود؛ اما به نظر می‌رسد که آنها هنوز، از همان‌ نحوه نگرش به سنت؛ یعنی فروکاستن سنت به حال رنج می‌برند. با این وجود، نمی‌توان تلاش این دو نویسنده را در به روز سازی اندیشه‌های بزرگان سنت ایران، نادیده انگاشت.

این همه دود و دیگر هیچ!

ترجمه آثار کلاسیک مهم اندیشه مدرن، چندگاهی است که رونق گرفته است. امروزه برخی مترجمان، ترجیح می‌دهند تا در یک حوزه فکری و یا در قلمرو آرای یک فیلسوف، جامعه‌شناس، روانشناس و ... تخصص لازم را کسب کنند و آنگاه به ترجمه آنها بپردازند.

این اتفاق خوبی است. به این دلیل که باعث می‌شود تا اولا، مترجم توانایی شایسته را برای ترجمه در یک حوزه خاص به دست آورد و دوم آنکه، به دور از پراکنده کاری‌های رایج، آثار یک متفکر یا حوزه فکری، به گونه‌ای منسجم در اختیار خوانندگان قرار گیرد‌ و در نهایت؛ این کار باعث می‌شود تا داوری ما درباره آثار درجه اول مدرنیته به دور از شتابزدگی مرسوم بوده و از سنجیدگی و انسجام بیشتری برخوردار باشد.

در این زمینه، خبر چاپ ترجمه کتاب «هستی و زمان»هایدگر به ترجمه سیاوش جمادی یک رخداد مهم فرهنگی به شمار می‌آید. اگر چه همزمان با چاپ این اثر، ترجمه دیگری از این کتاب به برگردان دکتر محمد نوالی روانه بازار کتاب شد. نیز شنیده شد که دو تن دیگر از دست اندرکاران حوزه فلسفه، یعنی دکتر عبدالکریم رشیدیان و دکتر بیژن عبدالکریمی در حال ترجمه این کتاب بوده و یا ترجمه آن را به پایان رسانده‌اند.

گرایش 4 تن از مترجمان فلسفه به جنجال‌ برانگیزترین کتاب فلسفی قرن به غیر از آنچه گفته شد، حکایت از یک نکته مهم دیگر نیز دارد. به این معنا که جامعه روشنفکری ما، اعم از موافقان یا مخالفان هایدگر، سالهاست که پیوسته از آرای این فیلسوف و کتاب تاثیرگذارش؛ یعنی «هستی و زمان» داد سخن سر می‌دهند؛ اما هنوز در ترجمه آثار این فیلسوف جز ترجمه چند اثر محدود که تازه در دقت برگردان آنها هم تردید است تقریبا چیزی در انبان  فرهنگی خود نداریم.

در اینجاست که یکی دیگر از آسیب‌های روشنفکری ما سر بر می‌آورد و آن این که؛ این همه داد و قال درباره هایدگر در ایران هیاهویی بیش نبوده است! شاید، اکنون پس از برگردان‌های «متافیزیک چیست؟» (ترجمه سیاوش جمادی) و اکنون کتاب هستی و زمان» و کتاب‌های دیگر هایدگر که شنیده‌ایم همین مترجم (مثل: چه باشد آنچه گویندش تفکر
 (was heisst denken‌) و یا مترجمان دیگر در حال ترجمه آنها هستند، دریابیم که  بهره ما از هایدگر بسیار اندک تر از آن چیزی است که می‌پنداشتیم و به همین قیاس، سایر متفکران بزرگ مدرن. در واقع این همه دود و از کباب خبری نیست!

تقریبا از نیمه‌های بهمن 86، ترجمه گفت‌وگویی از دکتر عبدالکریم سروش (کلام محمد(ص)‌ روی برخی سایت‌ها قرار گرفت.

البته متن انگلیسی این گفت‌وگو از مدت‌ها پیش در سایت ‌ او وجود داشت و کسی به آن توجهی نکرده بود! به هر روی دکتر سروش در آن گفت‌وگو، ادعا کرده بود که به طور عام، وحی از نوع الهامات شاعرانه است و هر پیامبری به‌دلیل اتصال به منبع قدس قادر به دریافت آن است.

ظاهرا ایشان توضیح نداده بود که چرا و چگونه یک فرد  به مقام این برگزیدگی(پیامبری) می‌رسد و چرا آثار یک شاعر بزرگ را در حکم متون مقدس نمی‌دانند؟ اما نکته دیگری که در سخن دکتر سروش وجود داشت و از جمله نکاتی بود که باعث برانگیختن نقدهای بسیاری به جانب او شد، بیان این نکته بود که پیامبر اکرم (ص) به دلیل برخور‌داری از وجودی بشری، تنها، آن چیزی را از منبع وحی می‌گیرد که در امکانش هست – ولو این امکان از امکانات دیگر انسان‌ها افزون باشد – به این طریق، سروش با این گفته به نتیجه دیگری هم می‌رسد و آن اینکه؛ چون خدا مورد خطاب همه انسان‌هاست (البته سروش این را ضمنی می‌گوید) از این‌رو، سخن گفتن او به عربی با پیامبر(ص) دینی که خصلتی جهان شمول دارد و همه انسان‌ها را از هر رنگ، قوم و جنسی خطاب قرار می‌دهد، چندان قابل توجیه نیست.

بنابراین، چون پیامبر عرب زبان بوده، او نیز آن وحی را به ناچار در قالب زبان‌عربی بیان کرده است. سروش در پایان به این اشاره داشت که پیامبر(ص) ظرفی است که پذیرای مظروف (وحی) گردیده لذا، روشن است که وحی دریافت شده تابع روانشناسی پیامبر(ص) و جامعه‌شناسی و تاریخ دوران وی شود.

همان‌گونه که اشاره شد، در این قسمت، دکتر سروش بیشترین انتقادات را متوجه خود کرد‌ زیرا منتقدان؛ یعنی دکتر عبدالله نصری(اولین نقد‌ درباره سخنان سروش  در رسانه‌ها که در صفحه اندیشه همشهری چاپ شد)، دکتر سیدیحیی یثربی،  حمیدرضا مظاهری سیف، ‌ بهاءالدین خرمشاهی، دکتر عطاءالله مهاجرانی و دست آخر آیت‌الله جعفرسبحانی، همه به غیربشری بودن قرآن، نص به عربی بودن آن طبق آیات قرآن، عصمت پیامبر(ص) در دریافت بی‌کم و کاست وحی و دلایل کلامی دیگری اشاره کردند. اگر چه  سروش دوبار در روزنامه کارگزاران یکی به شکل گفت‌وگو و دیگری در یک مقاله در پی پاسخگویی به انتقاد آیت‌الله سبحانی برآمد.

در اینجا برای نمونه، به نقد3 تن از اندیشمندان یاد شده، یعنی نقد استاد خرمشاهی، دکتر مهاجرانی و آیت‌الله سبحانی اشاره می‌شود. استاد خرمشاهی در این باره که قرآن کلام حضرت محمد(ص) است یا خداوند، نوشت: «اینان چون از حد تاویل مجاز فراتر رفته و حقانیت و وحیانیت قرآن کریم و به همراه آن صحت نبوت پیامبر اسلام را زیر سوال برده، بلکه تا حد انکار این دو عقیده ضروری اسلامی پیش رفته‌اند، ناگزیر تعبیر ونامی مناسب‌تر از «قرآن ستیزان» برای آنان در فرصت کوتاه و مجال اندک حاضر نداریم.» او حتی تا آنجا پیش رفت که سروش را در شمار «تجددگرایان تندرو‌» طبقه‌بندی کند.

دکتر سیدعطاءالله مهاجرانی‌نیز با اشاره به اینکه دکتر سروش مدعی شده که وحی الهام است، پیامبر شاعر است و آیات قرآن مجید شعر است، در وب‌نوشت خود این‌گونه تصریح کرد: «برای اثبات این داوری هیچ‌گونه برهانی ارائه نشده است.

 حتی به نام یک فیلسوف مسلمان هم اشاره‌ای نشد تا بتوانیم اصل سخن او را جست‌وجو کنیم و دریابیم ایشان برای داعیه‌ای که دارند، دلیلی هم اقامه کرده‌اند؟... وحی با الهام متفاوت است. منشأ وحی از بیرون است و منشأ الهام از درون. الهام نقشی‌ است که محصول تلالو و تلاطم جان و دلشدگی شاعر است. شاعر است که کلمه را انتخاب می‌کند. در وحی سخن بر سر انتخاب مضمون و واژگان از سوی پیامبر نیست. جام جان او زلال و روشن، آماده پذیرفتن سخن خداوند است.»

در میان انتقاداتی که به سروش شده بود، این بار نقد یک آیت‌الله که با نگاه علمی و استدلالات فقهی و کلامی توأم بود، جلب توجه می‌کرد.

 آیت‌الله سبحانی در نقد حقیقت وحی‌ و «خطیب» بودن پیامبر(ص) به تعبیر دکتر سروش، نوشت: «شما اعتقاد و باور عمومی مسلمانان را درباره وحی که به زلال بودن آن معتقدند‌ و آن را از هر نوع آمیختگی به روحیات بشری بالاتر و برتر می‌دانند، تشبیه به خطیب و بلندگو کرده‌اید... با کمال پوزش ما هرگز مقام ربوبی و مقام رسالت را مانند خطیب و بلندگو نمی‌دانیم بلکه معتقدیم خدا «پیام‌ده» و پیامبر پیام‌آور است؛ اما این پیام‌آوری با بلندگو بودن فرسنگ‌ها فاصله دارد که هرگز نمی‌توان بین آن دو مشابهتی اندیشید.»

کد خبر 47436

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دین و اندیشه

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز